Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-27@10:09:07 GMT

استقلال نظامی اروپا از آمریکا؛ از رویا تا واقعیت

تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۸۱۱۵۰

استقلال نظامی اروپا از آمریکا؛ از رویا تا واقعیت

خبرگزاری مهر؛ گروه بین‌الملل: جنگ اوکراین که وارد سال دوم خود شده، وابستگی کامل اروپا به آمریکا در امور دفاعی- نظامی را عیان ساخت و حتی در مقاطع مختلف اختلافات و ناتوانی اروپایی‌ها را برای داشتن ابتکار عمل در فروکشی کردن بحران نظامی در خانه خود را به نمایش گذاشت. به همین دلیل آمریکا که از دل جنگ جهانی دوم خود را به اروپا نزدیک کرد ، در دل جنگی دیگر (اوکراین) پایه‌های وابستگی اروپا به خود را محکم‌تر کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



نظم نوین جهانی و ایجاد حلقه‌های وابستگی

نظم جهانی که امروزه از آن یاد می‌شود، در پی جنگ جهانی دوم ساخته شد و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گسترش یافت. آمریکا با طراحی و برنامه ریزی این نظام، در تلاش بوده تا هژمونی دائمی نظامی خود بر اروپا ، اوراسیا و سایر جهان را به گونه‌ای تضمین کند که همه قدرت‌های منطقه‌ای یا بین‌المللی نیز حول محور آمریکا فعالیت سیاسی- اقتصادی داشته باشند.

راهبرد کلان آمریکا جلوگیری از تسلط هیچ قدرتی بر منطقه و روی آوردن این قدرت‌های منطقه‌ای به آمریکا و ایجاد حلقه ای از متحدان درجه‌بندی شده‌ است.

طبق تئوری‌هایی که «دین آچسون، جورج مارشال» و دیگر دولتمردان آمریکایی آن را پیگیری ‌کردند؛ هژمونی آمریکا نیز در خدمت فرونشاندن رقابت‌های منطقه‌ای بوده زیرا پیش از آن، این موضوع تقریبا لاینحل بود و سبب دو جنگ جهانی شده بود.

ارتش آمریکا نقش مهمی در بازسازی اروپا

ارتش ایالات متحده همیشه بخشی جدایی ناپذیر از طرح اتحاد و بازسازی اروپا از زیر آوار دو جنگ جهانی بود، زیرا در طول این دو جنگ، اروپا تقریبا به طور کامل خود را نابود کرد و ایالات متحده که تنها اتحاد جماهیر شوروی را رقیب خود می‌دانست، برای از میان به در کردن آن، اروپا را احیا کرد.

اروپایی‌ها هم از این فرصت استفاده کرده با طرح آمریکایی همکاری کردند، زیرا شرایطی را فراهم می‌ساخت که در آن هم آمریکا و هم اروپا شکوفا شوند اما شکوفایی در اروپا با وابستگی همراه بود. ایالات متحده با 13 میلیارد دلار کمک در قالب طرح مارشال به بهبود اقتصادی اروپا پس از جنگ کمک کرد.

اما آمریکا با معاهده ناتو میخ خود را در اروپا کوبید و این قاره را به طور کامل زیر چترامنیتی خود قرار داد تا پایه‌های وابستگی هرچه بیشتر اروپا به آمریکا شکل گیرد.

ماده پنجم این معاهده، به عنوان مهم ترین عنصر آن، اعلام می کند که حمله به یک عضو ناتو، حمله به همه اعضا است. این سیاست‌ها نه تنها برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی، بلکه برای شرطی کردن اروپا برای دستیابی به امکانات سرازیر شده آمریکایی بود.

بنیانگذاران نظم نوین آمریکایی به این تئوری معتقد بودند که وابستگی عمیق اقتصادی – نظامی اروپا به آمریکا، سوپاپ اطمینانی است تا اعضای این قاره، ابزار جهانی آمریکا باشند و خارج از این میدان بازی نکنند.

تئوریسین‌های نظم نوین جهانی، «انزواگرایی و شعار اول آمریکا» را سمی برای این کشور و اهداف جهانی‌اش می‌دانستند و معتقد بودند که آمریکا در قاره دیگری هست اما نه در سیاره دیگر. بنابراین برای توسعه و حفظ منافع خودش باید اروپا را به عنوان اولین حلقه متحدان جهانی‌اش نگه دارد و این استراتژی از دوران جنگ جهانی دوم تاکنون حفظ و تقویت شده است.

چرا اروپا از نظر نظامی وابسته به آمریکاست

تحلیلگران اندیشکده‌های غربی بارها این موضوع را مورد بررسی قرار داده و می‌دهند که چرا اروپا از نظر نظامی وابسته به آمریکاست، دراین تحلیل‌ها آمده است: ارتش‌های اروپایی هنوز از هراس دو جنگ جهانی رنج می‌برند و آمریکا اجازه رشد نظامی گسترده به اروپا را به صورت مستقل نداده است. به همین دلیل این ارتش‌ها درچندین دهه اخیر افول را تجربه کرده‌اند.

در این رویکرد، اگرچه اروپا در ناتو حضور دارد و هزینه هم می‌کند اما هنوز بسیاری از سخت افزارهای نظامی اروپا در وضعیت نامناسبی قرار دارد. بخش اعظمی از نیروهای اروپایی آماده نبرد مجزا، نیستند. جت‌های جنگنده و هلیکوپترهای آن‌ها آماده پروازهای جنگی و کشتی‌ها و زیردریایی‌های آن آماده حرکت سریع نظامی نیستند. بخش اعظمی از وسایل نقلیه و تانک های آن‌ها هم پاسخگوی جنگ‌های جدید نیست.

اروپا هچنین فاقد قابلیت‌های حیاتی برای جنگ‌های مدرن است، از جمله قابلیت‌هایی مانند سوخت‌گیری هوایی برای پشتیبانی از جت‌های جنگنده، حمل و نقل هواپیما برای انتقال نیروها به نبرد و هواپیماهای بدون سرنشین شناسایی و نظارت پیشرفته که برای نبرد مدرن ضروری است. نیروهای اروپایی با تجهیزاتی که دارند آماده یک نبرد برای کسب موفقیت کامل نیستند و تجهیزاتی که در اختیار دارند به اندازه کافی برای آن‌ها اطمینان از پیروزی ایجاد نکرده است.

اگرچه این موضوع در واقع یک ضعف و شکست مهم نظامی برای اروپایی‌ها قلمداد می‌شود، اما در واقع باید به نقش حیاتی واشنگتن در تسریع این ضعف هم اشاره کرد و این که این موضوع سبب نگرانی اروپا و نزدیکترشدن بیشتر آن به آمریکا برای دریافت تجهیزات نظامی و تامین امنیت و دفاع خود شده است.

نکته حائز اهمیت این است که پاسخ آمریکا به چنین ضعفی در اروپا این بوده است که کشورهای عضو ناتو را وادار به هزینه بیشتر برای دفاع کنند. در نتیجه، هزینه های دفاعی به موضوع تعیین کننده روابط فراآتلانتیک در قرن بیست و یکم تبدیل شده است. برای بیش از دو دهه، هر دولت جمهوری خواه یا دموکرات آمریکا به شدت پایتخت‌های اروپایی را برای تقویت نیروهای ملی خود در حمایت از ناتو تحت فشار قرار داده‌اند.

گزارش‌های رسانه‌ای از دیدارهای سران و رهبران نظامی آمریکا و اروپا نشان می‌دهد که هیچ موضوع دیگری به اندازه وضعیت نیروهای دفاعی اروپا، در دهه‌های اخیر سبب تعامل واشنگتن با اروپا نشده است. از نظر واشنگتن، تنها راه برای رفع کمبودهای دفاعی اروپا، هزینه بیشتر این کشورهاست، البته به رغم افزایش هزینه‌ بیشتر کشورهای اروپایی اما تحلیلگران می‌گویند؛ دفاع اروپا همچنان به میزان قابل توجهی در توان نظامی، کم خون است.

«رابرت گیتس» وزیردفاع وقت آمریکا در نشست اعضای ناتو در سال 2011 گفت: اعضای غیرآمریکایی ناتو در مجموع بیش از 300 میلیارد دلار آمریکا را سالانه برای دفاع هزینه می‌کنند که اگر عاقلانه و استراتژیک اختصاص داده شود. با این حال، به زعم‌ گیتس و سیاست‌گذاران ایالات متحده، راهی جز هزینه های گسترده‌تر برای کشورهای اروپایی وجود ندارد.

البته از سال 1999، اتحادیه اروپا برای ایجاد یک سیاست امنیتی و دفاعی مشترک درون بلوکی کار کرده که قبلا به عنوان سیاست امنیتی و دفاعی اروپا (ESDP) شناخته می شد.

این قاره از نظر نظامی،ماموریت‌هایی دربحران‌های مرتبط با بالکان و قفقاز گرفته تا آفریقا و خاورمیانه تعریف کرده است. با این وجود، بهبود قابلیت های نظامی اروپا، به ویژه با توجه به بسیاری از آنها، در این میادین بسیار دشوار بوده است زیرا، سال‌ها بودجه دفاعی ثابت یا رو به کاهش اروپا پس از پایان جنگ سرد، عملا امکانات موثر و مورد نیاز برای توفیق در این زمینه ، از اروپا سلب شده بود.

شکاف های گسترده در نیروی هوایی و دریایی راهبردی، سیستم های فرماندهی و کنترل، اطلاعات و سایر نیروهای اروپایی، امکان اقدام مستقل از آمریکا را در میادین مختلف برای قاره سبز، فراهم نساخته و به همین دلیل فنلاند و سوئد نیز خواستار پیوستن به ناتو شدند.

جمع‌بندی

اگرچه آمریکا در شرایط کنونی و با توجه به تئوری‌های بنیانگذاران آمریکایی نظم نوین اجازه استقلال تسلیحاتی به اروپا را غیرممکن می‌داند، اما Claire Berlinski پژوهشگر پولیتیکو این موضوع را نقد کرده و می‌گوید: مخالفت ایالات متحده با تلاش های دفاعی اتحادیه اروپا از دهه 1990 یک اشتباه استراتژیک بوده است که هم اتحادیه اروپا و هم ناتو را تضعیف کرده است. زمان رویکرد جدید ایالات متحده است که استراتژی های دفاعی بلندپروازانه اتحادیه اروپا را تشویق می کند.

با این اوصاف واشنگتن همچنان بر پیروی از استراتژی حفظ اروپا در حلقه اقتصادی- سیاسی و امنیتی – نظامی خود تاکید دارد و به همین دلیل سرانجام با درخواست فنلاند و سوئد برای پیوستن به ناتو، به ویژه آن هم پس از دهه‌ها بی‌طرفی نظامی استکهلم پس از جنگ جهانی دوم، در روزهای اخیر موافقت کرد و این دوکشور به ترتیب به عنوان 31 و 32امین عضوناتو به این پیمان نظامی به رهبری واشنگتن پیوستند.

جنگ اوکراین این واقعیت را بیشتر آشکار ساخت که اروپا تا چه حد برای امنیت خود به آمریکا وابسته است وهدایت و رهبری در این زمینه را به واشنگتن سپرده است.

طبق گزارش‌های رسانه‌ای آمریکا و متحدانش در یک سال گذشته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین ارسال کردند و قرار است میلیاردها دلار نیز در سال جدید به این مبلغ اضافه کنند، اما نکته حائز اهمیت این است که اروپا با درخواست‌های مختلف برای حمایت آمریکا از اوکراین این پیام را تقویت کرده که اعضای این اتحادیه در مواجهه با چالش‌های نظامی مرتبط با خود نیز متحد نیستند و یا اینکه ضعف خود در این زمینه را پذیرفته‌اند.

به گفته «مارگرته وستاگر Margrethe Vestager» معاون کمیسیون اتحادیه اروپا، در 16 ماه اول پس از آغاز جنگ اوکراین در فوریه 2022، کشورهای عضو بیش از 100 میلیارد یورو برای خریدهای دفاعی هزینه کردند. تقریبا 80 درصد از این هزینه ها خارج از اتحادیه اروپا خرج شده است و ایالات متحده به تنهایی بیش از 60 درصد از این هزینه ها را تقبل کرده است.

نکته قابل توجه این است که اتحادیه اروپا در دودهه اخیر بودجه‌ نظامی خود را خیلی افزایش نداده بود زیرا همیشه از روابطش با واشنگتن در ارتباطات نظامی سود برده بود، اما جنگ اوکراین و تبعات مرتبط با تهدیدات انرژی و سوخت برای این قاره سبب شد تا، سهم بودجه نظامی بسیاری از کشورهای اروپایی در سال 2023 افزایش یابد به گونه‌ای که برخی از آنها طبق خواسته ناتو ۲ درصد از تولید ناخالص خود را به بودجه‌های نظامی اختصاص دادند.

نکته حائز اهمیت این است که هزینه‌های نظامی گسترده اروپا در ناتو بیانگر میزان وابستگی و همراهی این کشورها با آمریکا را دارد. در این زمینه اگرچه آمریکا بیشترین رقم بودجه در ناتو را به خود اختصاص داده اما اعضای اروپایی این سازمان نیز بودجه‌های کلانی را تامین کرده‌اند.

سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یک اتحاد سیاسی و نظامی متشکل از 32 کشور است. هدف اصلی خود را تسهیل همکاری بین کشورهای عضو برای تضمین دفاع و امنیت متقابل اعلام کرده است.

طبق آمار ناتو، آمریکا همچنان بزرگترین کمک کننده به بودجه ناتو است. در سال 2023، این کشور 860 میلیارد دلار در این سازمان هزینه کرد که 68 درصد از کل هزینه ها را تشکیل می دهد. این میزان بیش از 10 برابر بیشتر از کشور دوم یعنی آلمان است.

در سال 2018، دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا، نامه هایی به متحدان ناتو ارسال کرد و از آنها خواست که برای دستیابی به حداقل هدف 2 درصدی، هزینه بیشتری برای دفاع هزینه کنند. با این حال، در سال‌های اخیر، واشنگتن هزینه‌های خود را افزایش داده و نسبت به سال 2021 جهش 6 درصدی را تجربه کرده است.

نمودار ذیل هزینه‌های دفاعی اعضای ناتو را در سال 2023 نشان می‌دهد.

تحلیلگران می‌گویند حمله روسیه به اوکراین بزرگترین چالش نظامی- امنیتی اروپا پس از جنگ جهانی دوم بوده، اما اختلافات شدید امانوئل مکرون و اولاف شولتز رهبران فرانسه و آلمان در رفع مشکل اوکراین وتعلل اعضای اتحادیه اروپا در کمک به کی‌یف، نشان می‌دهد که کنسرت اروپایی چقدر ضعف برای مواجهه با مهمترین چالش در خانه خود دارد و همین امر دستکم سبب افزایش حضور نظامی آمریکا در اروپا خواهد شد و این رویداد وابستگی نظامی آمریکا به اروپا را به صورت کامل آشکار ساخت.

البته این موضوع به همین جا ختم نمی شود، زیرا وابستگی اروپا به ایالات متحده برای امنیت و نیازهای نظامی خود به این معنی است که آمریکا در عمل به سلاح حق وتو برای دفاع از اروپا مجهز شده است. برخی تحلیلگران اروپایی ضمن انتقاد از وابستگی نظامی اروپا به آمریکا می‌گویند: مجموع اقتصاد کشورهای عضو اتحادیه اروپا بسیار کلان و گسترده است به گونه‌ای که اقتصادکل آن تقریباً به اندازه اقتصاد ایالات متحده و چین برآورد شده است و آن را به یک ابرقدرت تجاری و نظارتی جهانی تبدیل کرده ، اما فقدان قدرت سخت اتحادیه اروپا و ضعف کلی قدرت نظامی آن، استقلال و نفوذ جهانی این بلوک را کاهش داده است، به همین دلیل امروزه اروپا برای تضمین امنیت خود به ارتش ایالات متحده وابستگی زیادی دارد.

بنابراین درصورتی که اتحادیه اروپا این تمایل را داشته باشد که به یک بازیگر جهانی قوی‌تر وتواناتر و مستقل در عرصه نظام بین الملل تبدیل شود، باید ظرفیت نظامی خود را با وابستگی‌های کمتر به واشنگتن توسعه دهد، روندی که شرایط و تحولات کنونی اروپا به ویژه جنگ اوکراین این ضرورت را به تعویق انداخته است.

کد خبر 6058561

منبع: مهر

کلیدواژه: سازمان پیمان آتلانتیک شمالی کمیسیون اتحادیه اروپا اتحادیه اروپا جنگ جهانی دوم رابرت گیتس جنگ اوکراین ایالات متحده اروپا سوئد ایالات متحده امریکا ارتش آمریکا امانوئل مکرون دونالد ترامپ طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی روسیه ایالات متحده امریکا اوکراین ارتش رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل ولادیمیر پوتین لبنان انتخابات روسیه عراق حزب الله لبنان وزارت بهداشت فلسطین اروپا به آمریکا اتحادیه اروپا جنگ جهانی دوم ایالات متحده میلیارد دلار همین دلیل کشورهای عضو جنگ اوکراین نظامی اروپا نظامی خود برای دفاع هزینه ها نظم نوین دو جنگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۸۱۱۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ساختار امنیتی اوراسیا: از ایده تا عمل

روسیه و چین هر دو در حالت رقابت با آمریکا هستند، هرچند در مورد روسیه عملاً وارد فاز باز و آشکار شده است اما در مورد چین هنوز کاملاً خود را نشان نداده ولی حداقل، ایده مقابله مشترک با مهار دوگانه ایالات متحده در مسکو و پکن مورد حمایت قرار می‌گیرد. - اخبار بین الملل -

به گزارش خبرگزاری تسنیم، ایوان تیموفیف مدیر برنامه باشگاه گفتگوی بین المللی والدای در مقاله ای تحت عنوان "ساختار امنیتی اوراسیا: از ایده تا عمل " اینگونه اظهار می دارد که تجربه فروپاشی پروژه یورو آتلانتیک نیاز به ایجاد یک ساختار جدید بر اصول و مبانی مختلف را ایجاب می کند.

وی در این آغازین سطور مقاله اینگونه می نویسد که منطقه یورو آتلانتیک پس از پایان جنگ سرد، بحرانی مانند امروز را تجربه نکرده است. این بدان معناست که سیستم امنیتی یورو آتلانتیک مبتنی بر امنیت برابر و غیرقابل تقسیم دیگر وجود ندارد.

در بهترین حالت می توان انتظار کاهش شدت بحران را به دلیل توازن جدید قوا و بازدارندگی متقابل با حفظ خطوط تقسیم را داشت. در بدترین حالت، یک درگیری نظامی مستقیم بین روسیه و ناتو با چشم انداز تشدید تنش هسته ای را نیز می توان ترسیم کرد.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در 29 فوریه 2024، در پیام خود به مجمع فدرال، به لزوم شکل گیری یک خط جدید از امنیت برابر و غیرقابل تقسیم در اوراسیا و همچنین آمادگی برای گفتگوی اساسی در این زمینه با طرف های ذینفع اشاره کرد.

ایده رهبر روسیه در سفر به جمهوری خلق چین، توسط سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه ارائه شد.

رئیس دستگاه دیپلماسی روسیه به توافق با طرف چینی برای آغاز گفت‌وگو درباره امنیت در اوراسیا اشاره کرد که ساختار احتمالی آن پیش از این در این سفر مورد بحث قرار گرفته بود.

خود این واقعیت که ایده رئیس جمهور روسیه در دستور کار مذاکرات بین دو قدرت بزرگ ارائه شد، نشان می دهد که می تواند هم در سطح تئوری سیاسی و هم در سطح عمل شکل مشخصی پیدا کند. مفهوم سازی ایده امنیت اوراسیا، ناگزیر سوال پروژه های دیگر در این زمینه را مطرح می کند.

سرگئی لاوروف، در جریان سفر خود به پکن، نیاز به ساختار جدید را مستقیماً با مشکلات امنیت یورو-آتلانتیک ایجاد شده در اطراف ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا مرتبط دانست.

ارجاع به تجربه اروپا آتلانتیک به دو دلیل مهم است. اولاً، پروژه یورو آتلانتیک با سطح بالایی از یکپارچگی نهادی متمایز می شود. در واقع، بر اساس یک اتحاد نظامی(ناتو) با تعهدات سخت اعضای خود ساخته شده است. علیرغم پایان جنگ سرد، اتحاد آتلانتیک شمالی نه تنها زنده ماند، بلکه گسترش یافت و اعضای سابق پیمان ورشو را نیز در بر گرفت. بر اساس معیارهای تاریخی، ناتو بزرگترین ائتلاف نظامی پایدار است.

ثانیاً، پروژه یورو آتلانتیک پس از پایان جنگ سرد نتوانست مشکل امنیت مشترک و غیرقابل تقسیم برای همه کشورهای منطقه را حل کند. سازمان امنیت و همکاری اروپا، در تئوری، می تواند هم کشورهای ناتو و هم آنهایی را که به این ائتلاف تعلق ندارند، از جمله روسیه را در یک جامعه واحد گردهم آورد. اما از آغاز دهه 2000، روند سیاسی شدن سازمان امنیت و همکاری اروپا به نفع منافع کشورهای غربی چرخش یافت.

روسیه به طور فزاینده ای به گسترش ناتو به عنوان یک تهدید امنیتی نگاه می کند. معلوم شد که ابزارهایی مانند شورای روسیه و ناتو قادر به جذب تناقضات فزاینده نیستند.

فقدان نهادهای موثر و برابر که منافع روسیه را در نظر گرفته و آن را در فضای امنیتی مشترک ادغام کنند، در نهایت به فاصله فزاینده و سپس بحران در روابط روسیه و غرب منجر شد. این گذار، با کاهش رژیم کنترل تسلیحات، فرسایش قواعد بازی در حوزه امنیتی در پس زمینه عملیات نظامی آمریکا و متحدانش و در نهایت مداخله در امور داخلی دوران پس از شوروی همراه شد که نقطه اوج آن بحران اوکراین بود که مرحله نظامی آن در نهایت خطوط تقسیم را در اروپا مشخص کرد.

در پس زمینه درگیری نظامی بین روسیه و اوکراین، مبارزه شدید و فزاینده ای بین روسیه و ناتو وجود دارد. این کشور هنوز وارد فاز نظامی نشده، اما با بسیاری از ابعاد دیگر رقابت، از جنگ اطلاعاتی گرفته تا کمک های نظامی مستقیم و جامع غرب به اوکراین، مشخص می شود.

منطقه یورو آتلانتیک از زمان پایان جنگ سرد چنین بحران هایی را تجربه نکرده است که نشان می دهد یک سیستم امنیتی یورو آتلانتیک مبتنی بر امنیت برابر و غیرقابل تقسیم دیگر وجود ندارد.

در بهترین حالت می توان انتظار کاهش شدت بحران را به دلیل توازن جدید قوا و بازدارندگی متقابل با حفظ خطوط تقسیم داشت. در بدترین حالت، یک درگیری نظامی مستقیم بین روسیه و ناتو با چشم انداز تشدید تنش هسته ای را می توان انتظار داشت.

تجربه فروپاشی پروژه یورو آتلانتیک، لزوم ایجاد ساختاری جدید بر مبنای اصول و مبانی متفاوت را ایجاب می کند.

اولاً چنین ساختاری باید مبتنی بر تعامل چند بازیگر باشد نه اینکه مانند نقش آمریکا در ناتو به تسلط یکی از کشورهای عضو تقلیل یابد. از این نظر، این یک امر نمادین است که رایزنی در مورد مسائل امنیت اوراسیا دقیقاً بین روسیه و چین بعنوان دو قدرت بزرگ و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد آغاز شده است.

بنابراین، هم اکنون اولین گام ها در ایجاد یک ساختار جدید بر اساس اصول گفتگو و توزیع مسئولیت، نه بر اساس اصول تسلط یک نیرو بر دیگران انجام می شود. در عین حال، چنین اقداماتی به روابط دوجانبه روسیه و چین محدود نمی شود و فضای گسترده ای را برای مشارکت سایر کشورهای ذینفع باقی می گذارد. اصل تقسیم مسئولیت و عدم تسلط، ممکن است به یکی از اصول کلیدی ساختار جدید تبدیل شود.

ایده امنیت چند بعدی به عنوان یک اصل دیگر نیز مطرح می باشد. این ایده صرفاً به مسائل نظامی محدود نمی شود (اگرچه این موارد اساسی هستند)، بلکه طیف وسیع تری از موضوعات از جمله "تهدیدات ترکیبی" در قالب کمپین های اطلاعاتی، تهدیدات امنیتی در محیط دیجیتال، مداخله در فرآیندهای داخلی، سیاسی شدن اقتصاد را نیز را شامل می شود.

بحث در مورد یک ساختار امنیتی جدید می تواند در ابتدای شکل گیری، چنین موضوعاتی را شامل شود. اصل تقسیم ناپذیری امنیت که در پروژه یورو آتلانتیک اجرا نشده است، می تواند و باید برای ساختار اوراسیا بعنوان یک اصل کلیدی مورد توجه قرار گیرد.

در اینجا اجرای واقعی و نه اسمی، مفاد منشور ملل متحد، از جمله اصل برابری حاکمیتی مطرح می باشد.

البته آغاز رایزنی‌ها بین مسکو و پکن در مورد مسائل مربوط به ساختار امنیتی جدید، هنوز نشان‌دهنده ایجاد یک اتحاد نظامی ـ سیاسی مشابه ناتو نیست. به احتمال زیاد، شاهد روند طولانی بلوغ خطوط و پارامترهای ساختار جدید خواهیم بود.

در ابتدا، ممکن است در قالب یک مجمع یا مکانیسم مشورتی کشورهای ذی‌نفع شکل بگیرد، بدون اینکه زیر بار تعهدات سازمانی و نهادی بیش از حد برود. سپس فرمت‌های تعامل فردی را می‌توان در برابر مسائل امنیتی خاص، از جمله به عنوان مثال، امنیت دیجیتال آزمایش کرد. در اینجا می توان از پتانسیل نهادها و سازمان های موجود، مانند سازمان همکاری شانگهای بهره برد و سپس، تجربه انباشته شده را می توان به مؤسسات دائمی متمرکز بر طیف وسیع تری از مسائل امنیتی تبدیل کرد.

یک موضوع مهم در این زمینه، جهت گیری عملکردی ساختار جدید خواهد بود. ناتو زمانی به عنوان ابزاری برای مهار اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و امروز جان تازه ای یافته است و حل مشکلات مهار روسیه را در دستور کار خود دارد.

روسیه و چین هر دو در حالت رقابت با آمریکا هستند، هرچند در مورد روسیه عملاً وارد فاز باز و آشکار شده اند اما در مورد چین هنوز کاملاً خود را نشان نداده اند ولی حداقل، ایده مقابله مشترک با مهار دوگانه ایالات متحده در مسکو و پکن مورد حمایت قرار می گیرد.

در عین حال، ساختن یک ساختار امنیتی صرفاً بر اساس مخالفان ایالات متحده، فراگیری احتمالی این پروژه را محدود می کند. تعدادی از کشورهای اوراسیا بر روی یک سیاست چند بعدی شرط بندی می کنند و بعید است که آماده شرکت در ساختاری با هدف رقابت با ایالات متحده باشند. تاکنون سوالات زیادی در مورد پارامترهای ساختار امنیتی اوراسیا باقی مانده است. آنها باید هم در سطح دیپلماسی و هم در سطح گفتگو بین کارشناسان بین المللی کشورهای ذینفع حل و فصل شوند.

گزارش از حمیده هوشور

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • وزیر دفاع روسیه: مسکو هرگز ناتو را تهدید نکرده است
  • بلاروس: ناتو باعث سلطه آمریکا بر اروپا شده
  • وعده‌های ناتو به اوکراین عملی نشد
  • بلاروس: ناتو باعث سلطه آمریکا بر اروپا شده و گسترش آن را نمی‌پذیریم
  • ساختار امنیتی اوراسیا: از ایده تا عمل
  • ناتو، قلدر ۷۵ساله
  • هشدار روسیه درباره استقرار تسلیحات هسته‌ای آمریکا در لهستان
  • مسکو: تسلیحات هسته‌ای آمریکا در لهستان در اولویت اهداف نظامی خواهد بود
  • پائز: المپیک ۲۰۲۴ واقعیت است، نه رویا
  • پائز: المپیک ۲۰۲۴ واقعیت است نه رویا